Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین- علی زادمهر: حجت قاسم‌زاده اصل، کارگردان و فیلمنامه‌نویس پس از ساخت سریال‌های «یادآوری» و «تاریکی شب، روشنایی روز» و ۱۰تله‌فیلم از جمله تنهایی، قصه‌ها و واقعیت، یک داستان کوتاه و چند داستان دیگر، پیدا و پنهان و... که در تلویزیون با استقبال بسیار مخاطبان همراه شد با فیلم سینمایی «روز ششم» به سینما آمد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روز ششم با تأیید مخاطبان جدی سینما مواجه شد و همگان اذعان داشتند که روز ششم فیلمی متفاوت در ساختار سینمای ایران است. به بهانه اکران فیلم روز ششم و استقبال مخاطبان با او به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

تصاویر | وقتی نتفلیکس دکور شاهکار ۵ میلیون‌ دلاری میکل‌آنژی را تخریب کرد صدایی برای تمام چهره‌ها | درباره منوچهر اسماعیلی، دوبلور اسطوره‌ای سینما و تلویزیون حجت قاسم زاده

  مجموعه آثار شما نشان می‌دهد که شما علاقه خاصی به قصه‌گویی دارید و در روز ششم هم به‌دنبال یک داستان معمایی پلیسی رفتید؛ داستانی که بسیار سخت است و بسیاری در این ژانر ناکام مانده‌اند، روز ششم نمونه موفقی می‌تواند به‌حساب بیاید، با یک «چرا» گفت‌وگو را شروع کنیم؟

در یک نگاه گذرا کارهایی که من ساختم ۲گونه بوده، یک مدل قصه‌هایی بوده که دغدغه همیشگی‌ام بوده و هست و آن مرگ و مرگ‌آگاهی و مرگ‌اندیشی است مانند تنهایی، قصه‌ها و واقعیت، ژرفا، آخرین روزهای شادبودن و مدل دیگر فیلم‌هایی پلیسی و معمایی بوده مانند «پس از پایان»، «کسوف»، «تردستی» و «تباهی». هر دو نوع کارها را هم به یک میزان دوست دارم. ژانر پلیسی و معمایی را دوست دارم چون باید برایش بسیار باهوش بود، نویسنده و کارگردان باید بسیار تلاش کند تا از مخاطب چند قدم جلو باشد و این آسان نیست.

همان موقع‌ها که برای تلویزیون کار می‌کردم برای ساخت هر تله‌فیلم یا سریال باید بسیار می‌جنگیدم، فقط با دیدن نتیجه کار و استقبال مردم بود که مدیران وقت به من اجازه کار بعدی را می‌دادند. من فرصت کمترین اشتباه را نداشتم. جزو آن کارگردانان محبوب مدیران سیما نبودم که بدترین کارشان در حال پخش بود اما خودشان سر صحنه کار جدیدشان بودند! جزو آن گروه اندکی بودم که مدیران سیما مطمئن بودند خروجی فیلم‌هایی که می‌سازم از استاندارد بالاتری برخوردار است و مخاطبان خودش را دارد.

با همان تله‌فیلم‌ها در بسیاری از جشنواره‌های داخلی و خارجی شرکت کردم و همواره کارهایم مهر رضایت تماشاگران را داشت. امروز شرایط سیما عوض شده، بعید می‌دانم تمام کارهایی که قبلا در تلویزیون ساختم امروز حتی فیلمنامه‌اش تصویب شود چه رسد که به ساخت برسد. یا مدیران الان اهمیتی به‌نظر مخاطبان نمی‌دهند یا دغدغه انجام کار خوب را ندارند یا درک عمیقی در تشخیص فیلمنامه خوب از بد را ندارند. به‌هرحال هر چه که هست سیما را به آنجا رسانده که طبق آمار خودشان، فیلم‌ها و سریال‌های این چند سال اخیر کمترین آمار بینندگان را دارد.

من گمان می‌کنم فضای ذهنی در کشور ما درباره همه‌چیز بسیار سیاسی شده است. در چنین دورانی ژانر پلیسی، معمایی و جنایی کمترین اصطکاک را با سیاست دارد. از طرفی شخصا هم ژانر جنایی، معمایی، پلیسی، نوآر، نئونوآر، نئونوآر جنایی و نئونوآر رازآلود را بیشتر دوست دارم. چه در ادبیات و داستان و چه در سینما اینگونه داستان‌ها مخاطبان جدی خودش را دارد چون باعث یک کشف و هیجانی در خواننده و بیننده می‌شود و شاید به همین دلیل است که فیلم‌ها و سریال‌های معمایی، تریلر، پلیسی و جنایی و حتی اکشن، امروز در دنیا جزو پربیننده‌ترین آثار هستند.

من داستان‌های پیچیده و سخت را دوست دارم چون داستان سخت هوش زیادی برای فهمیدن و کشف لازم دارد. برخلاف سینمای کمدی که می‌خواهد القا کند که بدون داشتن هوش و صرفا با خوش‌شانسی هم می‌توان به موفقیت و خوشبختی رسید، این ژانر به مخاطبش می‌گوید که برای زنده‌ماندن شانس، کمکی نمی‌کند صرفا با داشتن هوش و نقشه است که در این دنیا می‌توان موفق شد؛ رمز موفقیت ۲چیز است؛ نظم و پشتکار یا همان دیسیپلین و استمرار.

شما معتقدید این ژانر کمترین اصطکاک را با سیاست دارد اما سؤال مهم این است که شما وقتی فیلم جنایی و پلیسی می‌سازید بالاخره باید به یک معضلی بپردازید؛ یا مفسده اقتصادی یا اخلاقی یا دزدی. خب این باز یک ریشه‌ای دارد و مخاطب می‌رود سمت ریشه. این‌جوری به‌نظر شما برای حکومت یا آن سازمان دردسر نمی‌شود؟

قطعاً فیلم‌های معمایی و پلیسی انتقادی هم هستند چون با ذات انسان و ریشه‌های رفتاری انسان‌ها سر و کار دارد. من الان دارم درباره شرایط حرف می‌زنم، نه توصیه‌ای به درست بودنش دارم و نه اصراری برای غلط‌بودنش می‌کنم. اینکه حکومت‌ها بخواهند ممیزی کنند یا نه بگذارند خود مردم زبان همدیگر باشند انتخابی است که سرانجام دولت‌ها را رقم خواهد زد اما تاریخ نشان داده است که هر وقت جامعه‌ای دچار انسداد سیاسی می‌شود، هر وقت حکومت‌ها مانع آزادی بیان می‌شوند، هر زمان به ممیزی پر و بال می‌دهند، معمولا ژانر جنایی، پلیسی و معمایی بیشتر تکثیر می‌شود.

نه به‌خاطر دور از سیاست بودنش بلکه به‌خاطر نمایش آن شرارت گسترده‌ای که در جامعه ممکن است وجود داشته باشد. گفتن قصه‌هایی که راجع به ذات آدم‌هاست یا راجع به زد و بندهای اقتصادی است یا راجع به ظالم و مظلوم است، مخاطبان بیشتری پیدا می‌کند. معمولا اقتصاد ناسالم در دوران انسداد سیاسی بیشتر اتفاق می‌افتد چون اطلاعات تبدیل به کالای قابل خرید و فروش می‌شوند. در فیلم‌های معمایی و جنایی شخصیت‌های منفی نیاز به قدرتی دارند که از آنها حمایت کند و آن طرف ماجرا لازم است که شخصیت‌های مثبت قصه سمت عدالت و احقاق حق بایستند، این قانون از اول شهرنشینی با انسان‌ها بوده و هنوز هم کار می‌کند. مشکلاتی که در فیلم‌های پلیسی و سایر ژانرها مطرح می‌شود صرفا بازنمود اندکی هستند از آن چیزهایی که مردم در جامعه می‌بینند.

فیلم‌هایی همچون روز ششم موضوع اصلی‌شان رانت و نابرابری است، عدالت و بی‌عدالتی است، به کسی یا کسانی ظلم شده است، قهرمان قصه در پی پس‌گرفتن حق از ظالم است یا نجات مظلومی که به ناحق قربانی شده است. در جامعه امروز همه ما به شکلی قربانی رانت هستیم. کسانی پولدار شده‌اند که در شرایط عادی به هیچ جایی نمی‌توانستند برسند. گروهی بدون رانت و در شرایط عادی هیچ موفقیتی نمی‌توانستند داشته باشند.

اما چون از رانت اخبار و اطلاعات برخوردار بودند به شکلی غول‌آسا و یک‌شبه دچار جهش طبقاتی شدند. این ظلمی عیان است که فردی بی‌سواد و کم‌دانش فرادست افراد باسواد و کاربلد و نخبه می‌شود. به قول شکسپیر در نمایشنامه مکبث «خیلی‌ها بدون لیاقت برنده شدند و آنهایی که نباید می‌باختند، باختند.» آن چیزی که هر جامعه‌ای را می‌تواند نابود کند بی‌عدالتی است، فاصله طبقاتی است. مردم جامعه دنبال برابری نیستند، دنبال عدالت هستند. هر نوع رانتی قاتل عدالت است. بخشی از آنچه در روز ششم می‌خواستم با تعریف یک قصه معمایی بگویم، همین موضوع بود.

بنابراین شما معتقدید که این حجم از ساخت فیلم کمدی که فقط می‌خواهند لحظاتی سرخوش برای بیننده‌ها درست کنند بازتاب جامعه نیستند؟

مطلقا نیستند، شبیه هیچ بخشی از جامعه واقعی ایران نیستند. این سری فیلم‌ها که با اصرار و زور سینمادارها و پخش‌کننده‌ها ساخته و اکران می‌شوند به‌نظر من بدیل و عوض فیلم‌های غیراخلاقی هستند. این کمدی‌ها با هورمون‌ها سر وکار دارند. با تحریک سخیف‌ترین عناصر وجود انسان‌ها به حیات خود ادامه می‌دهند. کلیت و هدف وجودی‌شان روی کلمات رکیک پنهان و آشکار، اشاره‌های مبتذل مماس با بیماری‌های روان‌تنی، تلاش برای اقناع پنهان‌ترین و نگفتنی‌ترین رازها و فانتزی‌ها بنا شده است.

یعنی افراد با انگیزه‌های خاصی به تماشای فیلم‌های کمدی می‌روند!؟

من اجازه و صلاحیت ندارم راجع به انگیزه‌های افراد حرف بزنم اما می‌توانم راجع به این نوع کمدی که سینمای ما را نابود کرده است حرف بزنم. اینها غیر از پول برای سینماداران و تهیه‌کنندگان و سازندگانش چه دستاوردی برای جامعه داشته‌اند؟ من معتقدم که ما در جامعه امروز ایران با یک «بحران» روبه‌رو هستیم که کسی جرأت گفتن آن را ندارد. مهم نیست زن و دختر چند ساله هستند، زشت یا زیبا هستند، حجاب کامل دارند یا ندارند، در هر ساعت از شبانه‌روز در هر نقطه از این شهر اگر زنی ایستاده باشد حتما چند ماشین وجود دارد که بایستند و برایشان بوق بزنند! بعضی از مغازه‌های عطاری عمده فروش‌شان داروهای تقویت جنسی است.

در داروخانه‌ها بسیاری دنبال داروهای محرک جنسی هستند. آمار بگیرید چه تعدادی از مردان توسط همین عطاری‌ها با ترامادول معتاد شده‌اند یا به سمت موادمخدر سنتی رفته‌اند؟ این یک قتل‌عام اعلام نشده است؛ کشتار با جهل و جنون جنسی. ترجمان این نگاه ابزاری به زن‌ها، ترجمان این میل تشدیدشونده جنسی به هر جنس مخالفی، در سینمای ایران تبدیل شده است به همین فیلم‌های کمدی رکیک و مبتذل. بسیاری از فیلم‌های کمدی با هدف نمایش و ارضای همین میل جنسی ساخته و نمایش داده می‌شوند. علت اصلی معضلاتی چون افزایش طلاق، ناپایداری ازدواج‌ها، کشمکش درون خانواده‌ها، عدم‌علاقه به فرزندآوری همین بحران جنون جنسی است.

 در کاهش سطح سلیقه مخاطب چه میزان من به‌عنوان مخاطب مقصرم و چه میزان دستگاه‌ها و متولیان کشور مقصر هستند؟

مخاطب مقصر نیست، مخاطب قربانی است. اما من دنبال مقصر نیستم دنبال راه‌حل هستم. مشکل اصلی این است که تصمیم‌گیران فرهنگی جامعه نمی‌دانند نفوذ فرهنگی و تضعیف فرهنگ و سطح سلیقه مردم مانند نفوذ موریانه است. کاهش سطح سلیقه مخاطب مانند نفوذ موریانه است؛ جامعه از درون تهی می‌شود.

وقتی موریانه به یک صندلی یا شیء چوبی حمله می‌کند آن‌را از درون می‌خورد، تا ماه‌ها و گاه سال‌ها شکل ظاهری شیء حفظ می‌شود درحالی‌که از درون تهی و پوک شده است و یک وقت به‌خودمان می‌آییم که بنیان‌های جامعه آسیب دیده و نابود شده است و به کمترین اشاره و بحرانی فرو می‌ریزند. در شکل‌گرفتن این وضعیت گروهی به‌صورت عمدی و سودجویانه با ساخت و تولید آثار ضعیف فقط به‌دنبال کسب پول و درآمد هستند و مطلقا علاقه‌ای به سرنوشت جامعه و نسل‌های آینده ندارند.

بعضی از مدیران فرهنگی هم در تلویزیون و در سینما و تئاتر فقط نگران میز خودشان و حقوق سر برج‌شان هستند دغدغه فرهنگ جامعه را ندارند. کاهش میزان مخاطبان تلویزیون و سینما، کاهش تعداد مخاطبان و افزایش تعداد فیلم‌های سطحی و ضعیف نشان‌دهنده این امر باید تلقی شود.

شما برای ساخت فیلم روز ششم آیا مشکلاتی را که بعضا فیلمسازهای دیگر مثل سرمایه‌گذار، تهیه‌کننده یا بازیگران داشتید؟

تا قبل از روز ششم من ۲بار پروانه ساخت گرفتم و با تمام این مشکلات روبه‌رو شدم و فیلمنامه‌ها ساخته نشدند. خوشبختانه برای فیلم روز ششم کارها آسان پیش رفت. بعد از گرفتن پروانه ساخت با سرمایه‌گذاری به توافق رسیدیم که شبیه بقیه نبود و واقعا سینما را دوست داشت. افرادی خوب و حرفه‌ای برای پشت دوربین جمع شدند، با تمام بازیگران که دوست داشتم در فیلم باشند زود به توافق رسیدیم. مهم‌ترین مشکل ما در زمان ساخت فیلم همه‌گیری کرونا بود که باعث شد کار سخت شود اما خوشبختانه بدون اینکه کسی از گروه مبتلا شود توانستیم فیلم را به پایان برسانیم.

فیلم به اکران رسید. آیا از وضعیت اکران فیلم راضی هستید؟

نه اصلا. سینماداران سانس‌ها را عادلانه تنظیم نمی‌کنند. به خوبی بلد هستند چگونه یک فیلم را از دسترس مردم دور کنند. فیلم‌هایی که از رانت و حمایت برخوردارند سانس‌های بیشتری در ساعات بهتری دارند. در این تابستان گرم سانس‌های آخر شب بیشترین مخاطب را دارد که روز ششم از آن سانس‌ها محروم است. روز ششم نه بیلبوردی و تابلوی تبلیغاتی در سطح شهر دارد و نه روی سردر سینماها حضور دارد. تبلیغات تلویزیونی هم که نداریم. فقط در فضاهای مجازی و رسانه‌های رسمی توانستیم اطلاع‌رسانی کنیم که خوب بود اما کافی نیست.

خوشبختانه اکثر کسانی که توانستند روز ششم را ببینند نظرشان درباره فیلم مثبت بوده است و این تنها موضوعی است که به آن دلخوشم. روز ششم فیلم سختی بود، با زحمت و دقت بسیار ساخته شد. من سعی کردم فیلمی با استانداردهای سینمایی روز دنیا بسازم، یک عده فیلم را دوست نداشتند، عده بسیار بسیار بیشتری فیلم را دوست داشتند و جالب اینجاست که هر دو گروه اذعان داشتند که روز ششم فیلمی متفاوت در سینمای ایران است و تا به همین حد هم من راضی هستم.

کد خبر 700177 منبع: روزنامه همشهری برچسب‌ها کارگردانان سینمای ایران بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: کارگردانان سینمای ایران بازیگران سینما و تلویزیون ایران سینمای ایران سینمای ایران فیلم هایی دوست دارم روز ششم سانس ها فیلم ها قصه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۸۲۸۵۸۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انیمیشن‌هایی متفاوت برای بزرگتر‌ها؛ انیمیشن‌هایی مفرح برای بچه‌ها

آفتاب‌‌نیوز :

چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکست‌خورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگی‌اش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگی‌اش به دست می‌آورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهای‌تان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملی‌اش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دل‌ها نشست. ۸ انیمیشنی که در ادامه معرفی شده بخشی از خاطره چند نسل از دنیای انیمیشن است.

شرک (۲۰۰۱)

کارگردان: اندرو آدامسون و ویکی جنسون

محصول: امریکا

یک شخصیت چطور وارد فرهنگ عامه ــ آن‌هم نه فقط فرهنگ عامه کشور سازنده بلکه فرهنگ عامه بسیاری از مردم در سرتاسر جهان ــ می‌شود، پاسخش شرک است. اگر شما کسی را به شرک تشبیه کنید بلافاصله مخاطب شما متوجه می‌شود که منظور شما چیست. شرک و دیگر شخصیت‌های این انیمیشن دیدنی خیلی زود جای خود را در میان شخصیت‌های ماندگار انیمیشن باز کردند. بچه‌ها و بزرگ‌تر‌ها به سرعت عاشق این موجود سبز گنده بداخلاق، اما مهربان و شجاع شدند و حالا سال‌هاست که تماشاگر دنباله‌های آن هستند. حتی اگر دیگر انیمیشنی از شرک تولید نشود، شرک همیشه به حیات خود ادامه می‌دهد.

شرکت هیولا‌ها (۲۰۰۱)

کارگردان: پیتر داکتر

محصول: امریکا

در مانستروپولیس، هیولا‌ها با ترساندن بچه‌ها از صدای جیغ آن‌ها انرژی تولید می‌کنند. اما کارخانه تولیدکننده جیغ بچه با مشکل تامین انرژی روبه‌رو است، چون کودکان دیگر مثل سابق نمی‌ترسند. هیولا‌ها از هر گونه تماس با بچه‌ها مطلقا منع شده‌اند، اما سالی و مایک، دو هیولای متخصص ترساندن بچه‌ها، در اثر اشتباهی وارد دنیای بچه‌ها می‌شوند و همه‌چیز به هم می‌ریزد. در این بین سالی و مایک کشف می‌کنند که صدای خنده کودکان انرژی بیشتری تولید می‌کند. کمتر انیمیشنی به اندازه «شرکت هیولاها» در ترغیب آدم‌ها در مواجهه با ترس‌های‌شان که علت و اساس‌شان را هم نمی‌دانند موفق بوده است.

عصر یخبندان (۲۰۰۲)

کارگردان: کریس وج

محصول: امریکا

حتی اگر فرنچایز «عصر یخبندان» را هم ندیده باشید، احتمالا آن سنجابی را که با چنگ و دندان برای حفظ دانه بلوطش خودش را به آب‌وآتش می‌زند و بلا‌های زیادی سر خودش و دنیای اطرافش می‌آورد دیده‌اید. یکی دیگر از انیمیشن‌های ماندگار سال‌های آغازین هزار سوم میلادی که تا همین امروز خاطره خوش آن در ذهن تماشاگرانش باقی مانده، «عصر یخبندان» است. داستانی درباره دوستی، مدارا، پذیرش تفاوت‌ها و در عین حال احترام به محیط زیست با شخصیت‌های دوست‌داشتنی‌ای مثل مندی و سید که زوج ناجور، اما جدانشدنی‌ای هستند. درامی جاده‌ای، اکشن و ماجراجویی که شوخی‌های بامزه‌اش به حفظ قوام و انسجامش کمک زیادی کرده.

در جست‌وجوی نمو (۲۰۰۳)

کارگردان: اندرو استنتون و لی آنکریچ

محصول: امریکا

درونمایه جست‌وجو در اغلب انیمیشن‌ها قابل تشخیص است. انگار از روز اول که قرار بر پا گرفتن صنعت انیمیشن بوده، طالع شخصیت‌های انیمیشن را با جست‌وجو و سفر نوشته‌اند. سه مرحله کلی سفر قهرمان که به «جدایی» (سفر به دنیای ناشناخته‌ها)، «تشرف» (ماجراجویی در دنیای ناشناخته‌ها) و «بازگشت» (برگشت به دنیای عادی) قابل تقسیم است در این انیمیشن و بسیاری انیمیشن‌های دیگر کاملا رعایت شده. اینجا سفر درونی با سفر بیرونی هم‌راستا و هم‌زمان شده و تماشاگر راحت‌تر می‌تواند تاثیر سفر در پخته شدن خام را دریابد. فیلم اکرانی بسیار موفق داشت و این موفقیت با ساخت دنباله «در جست‌وجوی دوری» تدوام یافت.

کورالاین (۲۰۰۹)

کارگردان: هنری سلیک

محصول: امریکا

انیمیشن استاپ موشن را اصولا گرم و گیراتر از انیمیشن دوبعدی و سه‌بعدی می‌دانید یا نه؟ اگر فکر می‌کنید استاپ موشن فضایی صمیمی و دوستانه دارد، «کورالاین» حسابی غافلگیرتان می‌کند. اگر فکر می‌کنید که استاپ موشن اصولا فاقد صمیمت و جذابیت انیمیشن‌های دوبعدی و سه‌بعدی است، باز هم «کورالاین» شما را متحیر می‌کند. شاید اگر تیتراژ این انیمیشن جذاب را نبینید، حدس بزنید که کارگردانش تیم برتون است که البته فانتزی‌هایش تاریک‌تر و دلهره‌آورتر شده. «کورالاین» پاسخ به پرسشی کنجکاوی‌برانگیز، ولی در عین حال ترسناک است که هر آدمی در بچگی با آن مواجه شده: اگر پدر و مادر آدم جوری دیگری بودند، چه می‌شد؟

مری و مکس (۲۰۰۹)

کارگردان: آدام اِلیوت

محصول: امریکا

مری و مکس، دو آدم با دنیایی فاصله میان‌شان، دوست مکاتبه‌ای هستند. مری که در استرالیا زندگی می‌کند و خانواده‌ای ازهم‌پاشیده دارد در هشت‌سالگی از سر اتفاق شروع به نامه‌نگاری می‌کند با مکس چهل‌وچهارساله چاق و مشکل‌دار در روابط اجتماعی. رابطه این دو به تدریج عمیق‌تر می‌شود و مثل هر رابطه دوستانه دیگری به مشکل می‌خورد. مری و مکس مستعدند که به تیره‌روزی‌های زندگی با شدت و حدت واکنش نشان دهند و همین ویژگی هم هست که برای تماشاگر ملموس‌شان می‌کند. انیمیشنی ماندگار با تکنیک استاپ موشن.

انومالیزا (۲۰۱۵)

کارگردان: چارلی کافمن و دوک جانسون

محصول: امریکا

مردی میان‌سال به نام مایکل که متخصص خدمات مشتریان است برای سخنرانی در کنفرانسی وارد هتل فرگولی می‌شود. هتل فرگولی در ظاهر هیچ شباهتی به هتل اوِرلوک فیلم «درخشش» (۱۹۸۰) استنلی کوبریک ندارد که ساکنانش را به انزوا می‌کشاند، روح‌شان را با سیاهی تغذیه می‌کند و دست آخر باعث جنون‌شان می‌شود. در واقع فرگولی برای مایکل به مراتب بدتر از اورلوک است. در این هتل است که مایکل با خودش و زندگی پوچ و بی‌روحش مواجه می‌شود. این انیمیشن که با تکنیک استاپ موشن ساخته شده همان روح فیلمنامه مشهور «درخشش ابدی یک ذهن پاک» را دارد؛ غمگین و دریغ‌خوار که با سردی رئالیستی‌اش برگشت‌ناپذیر بودن زندگی را توی گوش مخاطب می‌زند و خوشبختانه پایانی نسبتا خوش دارد.

لاکپشت قرمز (۲۰۱۶)

کارگردان: مایکل دودوک دی ویت

محصول: فرانسه و ژاپن

اگر در انیمیشن دنبال آواز و حرکات موزون و دیالوگ‌های بامزه هستید، این انیمیشن به هیچ وجه مناسب شما نیست. این انیمیشن بی‌کلام است و صدای طبیعت و موسیقی گوش‌نواز راوی آن. مردی که با جریان آب به جزیره‌ای متروک و دورافتاده آورده شده، تصمیم می‌گیرد با قایقی از جزیره بگریزد، اما لاکپشت قرمز عظیم‌الجثه‌ای بزرگ‌ترین مانع بر سر راه او برای رهایی است. مرد برای بازگشت به اجتماع و خلاصی از طبیعت هرچه در توان دارد رو می‌کند، ما خلاصی واقعی او در صلحی است که با طبیعت نصیبش می‌شود. «لاکپشت قرمز» تماشاگرش را به فکر می‌اندازد که زندگی در طبیعت چه بهایی دارد.

منبع: همشهری آنلاین

دیگر خبرها

  • توضیح آهنگران درباره ادعایش از نفوذ سرویس‌های جاسوسی بین بعضی هیئت‌ها و مداح‌ها + فیلم
  • ادعای مداح معروف از نفوذ سرویس‌های جاسوسی غرب در هیئت‌ها | فیلـم
  • حاج صادق آهنگران افشا کرد: جاسوس‌ها در هیئت‌ها نفوذ کرده‌اند
  • (ویدئو) روایت «آهنگران» از نفوذ سرویس‌های جاسوسی در هیئت‌ها
  • انیمیشن‌هایی متفاوت برای بزرگتر‌ها؛ انیمیشن‌هایی مفرح برای بچه‌ها
  • تمرکز بر تکمیل پروژه‌های توسعه‌ای و شفاف‌سازی/جلوگیری از اعمال سلیقه‌های شخصی
  • همه آحاد جامعه به نوعی مخاطب دستگاه تعلیم و تربیت و وامدار معلمان هستند
  • شهرداری قزوین نگاه سلیقه‌ای نداشته باشد
  • زنانی که در کن رئیس شدند
  • روایت اخراج یک روحانی از مسجد به خاطر توهین به مسئولان